ماه‌پیشونی

توی گسترده ی رویا

ای سوار اسب ابلق

راهی کدوم مسیری

توی تاریکی مطلق

 

ای به رویا سر سپرده

با توام ای همه خوبی

راهی کدوم دیاری

آخه با این اسب چوبی

 

با توام، ای که تو فکرت

با هر عشق و با هر اسمی

رهسپار فتح قلب

ماه پیشونی طلسمی

 

توی خورجین قشنگت

عکس ماه پیشونی داری

واسه پیدا کردن جاش

دنیارو نشونی داری

 

ماه پیشونی تو قصه

فکر بیداری تو خوابه

خورشید هفت اسمون نیست

عکس خورشید توی آبه

 

از خواب قصه بلند شو

اسب چوبیتو رها کن

ماه پیشونی مال قصه ست

مرد من منو صدا کن

 

اگه از افسانه دورم

اگه ماه پیشونی نیستم

اگه با زمین غریبه

اگه اسمونی نیستم

 

می تونم یه سایه باشم

برای یه خواب شیرین

می تونم نوشدارو باشم

برای یه لحظه تسکین

 

ماه پیشونی اگه قلبش

قلب یه کفتر تنهاست

اگه قامت بلندش

قامت جدایی ماست

 

من حقیقی تر از اندوه

رعشه ی تلخ صداتم

ماه پیشونی نیستم اما

آشنا با غصه هاتم.

پ.ن.۱: ماه‌پیشونی - صفحه۱۷۵- زمزمه‌های یک شب سی ساله- ایرج جنتی عطایی- نشر کتاب مهر
پ.ن.۲: این ترانه را با صدای گوگوش حتما شنیده اید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد